82 درصد مخاطبان گفتند لحنتان عالی و معرکه است. حال چه ایده ای برای آیندۀ وبلاگ دارید؟

آمار مطالب

کل مطالب : 160
کل نظرات : 530

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 60
باردید دیروز : 93
بازدید هفته : 295
بازدید ماه : 289
بازدید سال : 1812
بازدید کلی : 196754

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان WWW.chepiha.LoxBlog.Com و آدرس chepiha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 60
بازدید دیروز : 93
بازدید هفته : 295
بازدید ماه : 289
بازدید کل : 196754
تعداد مطالب : 160
تعداد نظرات : 530
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->

جزیره قشم اخبار جزیره قشم
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : بپ گپو
تاریخ : یک شنبه 3 دی 1396
نظرات

اون روزا هم حال جسمانی ما بهتر بود هم حال روحانی ما و هم حتی حال خاتمی ما. یه سر می رفتیم به سوپرمارکت ایسوف، دِمین هم که اونجا بود. می رفتیم که یه دونه کیک بخوریم، به جاش یک دست کتک می خوردیم، با کچ و بُچ کبود می اومدیم بیرون. بس که ما رو زده بود، ما رو به خیرا آورده بود و کش آورده بود، پیچونده و گچارده بود که دیگه کل سیستم استخوان بندی و اسکلت و دنده ها و مفاصل ما نرم شده بود. انعطاف پذیری بدن ما بالا رفته بود. اگه توی همون دوران ما رو می بردن مسابقات قهرمانی ژیمناستیک بدون مدال بر نمی گشتیم. بروید به ادامه مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 309
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : بپ گپو
تاریخ : دو شنبه 20 آذر 1396
نظرات

این بار دیگه چیکار کنیم؟ چطوره بزنیم تو کار انجام کارای فرهنگی؟ برای همه جور فعالیت، برنامه ریزی و اقدام کردیم، کارای اجتماعی – ازدواجی، جنایی - جربزه ای، آرایشی بهداشتی، پوشاک زنانه و غیره. نوبتی هم که باشه این دفعه نوبت کارای فرهنگی و آموزشیه، مگه نه؟ حالا به نظر شما بزنیم توی کار چه نوع فعالیت فرهنگی؟ کتاب چاپ کنیم؟ خو ما که اینجا کلی مطلب داریم، کسی حال داشته باشه اونا رو جمع و جور کنه، نکات تندش رو سانسور کنه و چاپش کنه، خودش یه کار بزرگ فرهنگیه. مورد داشتیم یه نفر از همشهریان محترم برداشته بود یه نکات ارزشمندی برای زندگی رو از کلام ها و گفته های این و اون جمع کرده بود و چاپش هم کرد تو سطح کشور. اون که فقط جمع آوری جملات ملت بود، کار تالیفی نبود که. ولی حرفها و مطالب ما رو نگاه. یه کپی برداری توش پیدا نمی کنی. از نوشته ها و افکار هیچ کسی برا نوشتن مطالبمون حتی الهام هم نمی گیریم. همش تالیفیه و زاده ذهن خلاق چند نفر از جوونای ساده دل این مرز و بوم. ارزش داره. با این توصیفات فعلاً بیاین تالیف کتاب رو از گزینه هامون حذف کنیم. چه کار فرهنگی دیگه ای وجود داره؟ نظرتون چیه؟ ایده ای ندارین؟ چه کنیم؟ دلمون لک زده برا انجام کارای فرهنگی. مشتاقانه منتظر شنیدن پیشنهادات شما هستیما. بروید به ادامه مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 379
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : بپ گپو
تاریخ : شنبه 11 آذر 1396
نظرات

چطورن یه چند وقت بزنیم تو خط خساست؟ از همون بچگی دست و دلباز بودیم تا حالا. پول دستمون نمی موند که. سریع خرجش می کردیم. یعنه دویست هزار میذاشتیم تو جیبمون، از خونه می رفتیم بیرون، نیم ساعت هم نمی چرخیدیم. تا بر می گشتیم خونه می دیدیم دو ریال هم نمونده ته جیبمون، تازه یه چند صد تومن هم بدهی آوردیم بالا. آلا دیگه دست و دلبازی بس. خسته شدیم ازش. بذار ببینیم خسیس بودن چه حالی داره. مثل حشیش کشیدن هست یا نه؟ اومدیم و شانس آوردیم و خوب بود و حال داد. اگه به دهنمون مزه داد تا خسیس باقی بمونیم و از مزایاش بهره مند بشیم. بروید به ادامه مطلب.

 
تعداد بازدید از این مطلب: 335
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : بپ گپو
تاریخ : دو شنبه 22 آبان 1396
نظرات

این روزا تنوع طلبی ما که خیلی بالاست، تنوع طلبی شما چطور؟ آیا هیچ فعالیتی شما رو بیشتر از دو سه روز مشغول نگه نمی دارد؟ آیا از این بیماری مهلک رنج می برید که دم به دقیقه از خودتون اَپرسین که چه بکنیم آلا؟ آیا مدام در جستجوی راه هایی برای گرم کردن اون کله تون هستین؟ آیا ایده های نابی هم گهگاه به اون پایگاه داده های افکار مثبت تون خطور می فرماین که شاید قابل پیاده سازی نباشه؟ اصلاً نگران نباشین، به هیچ وجه. همه مثل شمان، تا یَک پِچ. بروید به ادامه مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 349
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : بپ گپو
تاریخ : پنج شنبه 18 آبان 1396
نظرات

اگه یه روز و روزگاری یه همچین اتفاقی افتاد که از دم در یه مسجد تو مرکز شهر دزدخیز ما، یه موتور رو بلند کردن و رفتن، و بعد از این حادثه دلخراش وقتی که همه از نماز خافتن اومدن بیرون و توی محل واقعه حضور به هم رساندن و مشغول گمانه زنی شدن و شروع کردن به ارائه نظریه و فرضیه های علمی شون، و اگه یه وقت شنیدی یکی از اون اساتید صاحب نظر در حوزه فقه و جرم اظهار داشتند که ... من قبل از ورود به مسجد یه مورد مشکوک رو ملاحظه نمودما، ولی خب من معمولاً شک نمی کنم و مثبت اندیشم، اینه که از اون مورد گذشتم ... در این مورد خاص، قبل از گفتن آره، اول شهمات کن، هاج و واج بمون واسه ربع ساعت، اشکال نداره، ولی در ادامه فقط یه بار بگو آره و سریع محل رو ترک کن بدو بپر تو افق. بروید به ادامه مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 292
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : بپ گپو
تاریخ : سه شنبه 2 آبان 1396
نظرات

خب، یه چند وقتی سرمون گرم بود با زن دوم، سوم و حتی چهارم. رفتیم کویت، سر از سوئد هم در آوردیم، اما الان بازم بعد از یه مدت دوباره حوصله مون سر رفته. دیگه چی کار کنیم آلا؟ چطوره یه کاری بکنیم متفاوت. با درصد ریسک بالا. عملیات جنایی انجام بدیم. میخایم یه حرکتی بزنیم که هر کسی جرئت انجام دادنش رو نداشته تا حالا. کاری که شهامت بخاد. خیلیا ادعا می کنن که شجاعیم و جربزه داریم، ولی در عمل حتی خربزه هم ندارن. تصمیممون رو گرفتیم. میخایم کاری کنیم کارستان. فقط یه مشکل کوچولو وجود داره این وسط، که چه بکنیم که این ویژگی ها رو داشته باشه. هنوز درباره جزئیاتش به جمع بندی نهایی نرسیدیم. چوکن فکر بکنی. یه تکونی به اون اندیشه ناب بدین.

... دینگ دینگ غاه. یافتیم. فکر بکر. بریم آیفن ما خانه شیخ بشکنیم و به ماشینی خسارت وارد بکنیم. بروید به ادامه مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 318
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : بپ گپو
تاریخ : یک شنبه 2 مهر 1396
نظرات

اگه یه روزی روزگاری دیدین روی دیوار مدرسه ای از مدرسه های اینجا با خط بزرگ نستعلیق این جوک بسیار دلنشین رو نوشتن که "گل های باغ دانش، به خانه مهر خوش آمدید"، تو فقط یه لبخند شیک و دلبرانه بزن و آروم تو دلت بگو آره بابا، بله خو، صد در صد. تو فقط بگو به به. تو فقط تایید کن. یه کف مرتب هم بزن به افتخارشون. هورا بکش. مگه یه جمله عادیه این؟ شاهکار هنریه. جزو جملات قصار تمام دورانهاس. اصن آدم زبونش بند میاد. من هنوز هاج و واج موندم. آخه جمله هم اینقدر پرمعنی و ریز و دقیق. الله اکبر. بروید به ادامه مطلب.     

تعداد بازدید از این مطلب: 317
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : بپ گپو
تاریخ : یک شنبه 2 مهر 1396
نظرات

هنوز هم که هنوزه حوصله مون سر میره که. دیگه چه کنیم؟ چند تا زن بگیریم. مردیم از زن گرفتن خو. بسه بابا. یه پیشنهاد دیگه بدین خو. چیه همش از اون پیشنهادها و نظرها میدین. این همه راه برای ایجاد تنوع تو زندگی ما. زن هم وو تنوع؟ ماشالله همه افکار روشن، براق و نورانی شما هم حول همین موضوع ها می چرخه ها. چه کنیم په نکنیم، بریم زن سوم بگیریم؟ اونم زن کویتی؟ که بعد اقامت اونجا رو هم بهمون بدن و بتونیم بریم راحت شیم موندگار بشیم اونجا؟ چه نظراتی میدینا. یکی از یکی معقول تر. بروید به ادامه مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 4004
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : بپ گپو
تاریخ : چهار شنبه 22 شهريور 1396
نظرات

وا ما شوگو تو که حوصله ت سر رفته و نمی دونی چیکار بکنی چیکار نکنی، و میخای از سر بی کاری بری زن دوم بگیری، چرا بری زن قبله ای بگیری؟ چه کاریه خو؟ بیا و مث مرد آستین نامردی بزن بالا و بگرد تو همین کُنچیل پس کوچه ها و از همین در و همسایه، کیس مورد نظر رو پیدا کن که دیگه پا نشی بری توی دیار غربت قبله و ولایات غرب جزیره آواره بشی. زن دوم بگیر از همینجا. راه نزدیک. که دیگه پنهان کاری اصن ممکن و شدنی هم نباشه. ملت تو رو هر شب بببینن با زن دومت. راحت و با خیال راحت دل رو بزن به دریا رمچاه. شکار کن و شاکر باش. بروید به ادامه مطلب. 

تعداد بازدید از این مطلب: 324
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : بپ گپو
تاریخ : پنج شنبه 9 شهريور 1396
نظرات

اوضاع خو ندیدین چطورن؟ می بینین که چه خبره که؟ چه بکنیم آلا؟ کجا بریم؟ دست به چه شاهکار دیگه ای بزنیم که دَنگُلک چشم جهانیان بیاد بیرون؟ شما چیزی به اون ذهن خلاق و "ایده خیز" تون نمی رسه؟ نمی رسه؟ اِهه، پ اون همه میگو و خرچنگ می خورین فسفراش کجا میره؟ در راه پدرسوخته کاری در آوردن صرف می کنین؟ بابا یه استفاده درست هم از اون کله سرشار بکنین بد نیستا. یاالله ایده بدین. یه بحرانیه که باید برای برون رفت از اون سریع یه راهکاری ارائه کرد. حرکت خالو، بزنیم پاچک خو بالا. یعنه چه بکنیم آلا؟ بروید به ادامه مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 313
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : بپ گپو
تاریخ : سه شنبه 31 مرداد 1396
نظرات

پنجره کاملاً باز، واز تاک. چه نسیمی. بسیار دلچسب. یعنی بشینی و فقط صبح تا شب نفس بکشی، همین. فقط نفس بکشی. بس که معطره نسیمش. اون از نسیم، این از آواز پرنده ها. خورشید داره طلوع می کنه. می تابه بهت، حال می کنی فقط. روی نوک قلۀ کوه مترهورن برف دیده میشه. از پنجره دو دقیقه ای بیرون رو نگاه کردم. همه جا سرسبز. تا چشم کار می کنه گل چمن و درخت هایی پراکنده. اصن یه وضعیتی ناجور که آدم هوس می کنه بره همون طور .. ون دری بیرون و همطو بره واگری چمک. بروید به ادامه مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 339
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : Ling Deraz
تاریخ : چهار شنبه 30 تير 1395
نظرات

نیشتریم پا گوشی خو دخه گروهن مجازی علِّک هستریم که شانس ما یارو دختره زنگ زد. فکر کردیم بازم طبق معمول حوصله اش سر رفته، ما رو گوش مفت گیر آورده میخاد حدّ پیشین اونم ماه مبارک رمضان حرفای ناگفتۀ ته دلش را بچپانه توی پرده صماخ گوش ما. منم که اقیانوس بیکران عشق و احساس و معرفت. دلم نیومد تنهاش بذارم. شک نداشتم قبل از من به صد تا از دوست پسرای خوش صحبت تر زنگ ایزدی و کسه جوابی نیدادی که آلا ا ناچاری هُندی سراغ مه. میگم الو. میگه "سلام عزیزم"! ... ها؟! یک لحظه همه جا تیره و تار شد. تار نه ای تارُن معمولی. تار در حد ترکیدن دل، سیاه نُمچزاد. بروید به ادامه مطلب.   

تعداد بازدید از این مطلب: 986
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : Ling Deraz
تاریخ : پنج شنبه 3 تير 1395
نظرات

قنبر، برو واگَری.

- یه دختر احساساتی شدید افتاده بود تو لیه پهناور ما. همه شون که احساساتی هستن مادرزاد، اما این یکی موردش شدید بود. اصن دختر دارای احساسات نبود که، احساسات بود، با یه کم دختر. یعنه یه الف و ب جابجا می گفتی، لحنت یه کم ناخواسته تند می شد، دیگه تمام. اون دریای بیکران اشکهاشو ول می کرد برات تا فردا، سونامی می زد لینگارت می کرد. من که مورد و ماجرای قسمت قبلی رو در رابطه با تولد دیده بودم، (به مطلب قبلی مراجعه بفرمایید)   فهمیده بودم اون طوریه، خیلی وسواس داشتم رو تاریخ تولد این کیس جدید. بروید به ادامه مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 729
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : Ling Deraz
تاریخ : جمعه 24 ارديبهشت 1395
نظرات

 خب قنبر جان بفرما.

- از شانس خودم یا از بدشانسی و بخت سیاه دختره، در ادامه دستاوردهای عظیم خودم، با کسی آشنا شدم که می گفت مهماندار هواپیما است. باورم نشد. عکس فرستاد، از داخل هواپیما با لباس فرم. باورم نشد. عکس شخصیش رو بدون لباس فرم برام فرستاد، خود خودش بود ولی، بازم باورم نشد. گفت شماره حسابتو بده برات پول بفرستم، دیگه اینجا کم کم دیگه باورم شد که یه خبرهایی هست. فقط از روراستی و صداقت من خوشش اومده بود، و گرنه این کلۀ تلاو و کچ و بُچ یه وری بی تقارن، جز وحشت پراکنی، نقش دیگه ای نداره. حیف که غرورم اجازه نداد شماره حساب بدم وگرنه این زنان و دختران سرحدی سهار، تُر و مُر درست و حسابی ندارن، می ریخت به حسابم میلیونی. بروید به ادامه مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 632
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : بپ گپو
تاریخ : پنج شنبه 2 ارديبهشت 1395
نظرات

واسه خرید یه سری خرت و پرت رفته بودیم بازارای درگهان. نظم حاکم بر این مراکز حساس تجارت جهان واقعاَ بیداد می کنه. لاین بندی و سیستمش غوغا می کنه. تو هر جای دنیا همه می دونن تو کدوم لاین دنبال چه جنسی بگردن، اینجا چی؟ توکل کن به خدا برو تو بازار، آلا بچرخ سه ساعت، شانس بیاری چیزی که میخای رو پیدا کنی یا نه. حالا بین این همه بازار بریم تو کدوم یکی؟ از ناچاری دگه اَجّی مَجّی تو مثه اینکه کجی. بِنِه بِی. اول خواستیم‎ ‎‏دل رو بزنیم به دریا، ولی بعد منصرف شدیم و دل رو زدیم به دو دلفین. بروید به ادامه مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 432
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


سلام. خوش آمدید. نظرات شما موجب دلگرمی ماست. سپاس.


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود