دیوارنویسی

82 درصد مخاطبان گفتند لحنتان عالی و معرکه است. حال چه ایده ای برای آیندۀ وبلاگ دارید؟

آمار مطالب

کل مطالب : 160
کل نظرات : 530

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 96
باردید دیروز : 60
بازدید هفته : 156
بازدید ماه : 502
بازدید سال : 2025
بازدید کلی : 196967

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان WWW.chepiha.LoxBlog.Com و آدرس chepiha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 96
بازدید دیروز : 60
بازدید هفته : 156
بازدید ماه : 502
بازدید کل : 196967
تعداد مطالب : 160
تعداد نظرات : 530
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->

جزیره قشم اخبار جزیره قشم
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : jeling
تاریخ : جمعه 26 خرداد 1391
نظرات

صد جا روی دیوارها نوشته اند "خرگوش دا..." از آنجایی که هیچ یک از شما عزیزان همشهری نمی دانید که خرگوش لقب کدام یک از فرهنگیان هلر است و نیز از آنجایی که هیچ کس نمی داند که به مدیر فلان مدرسۀ راهنمایی، خرگوش می گویند و نیز چون روح شما هم خبر اینین که این خرگوش قصۀ ما تا چند سال قبل زبان درس می داده و نیز چون کسی توی هلر حسن رمچاهی را نه دیده و نه اسمش را شنیده و نه پسرانش را می شناسد، از آوردن نام اصلی ایشان پرهیز می کنیم. فوش بالا را به خاطر کینه ای که از او به دل گرفته اند، روی تک تک دیوارهای این دیار پاک می توانید ملاحظه بفرمایید. حتی توی رمکان. رمکان بودیم دیدیم روی دیوار نوشته اند خرگوش می ده... . آ آآ. اگه خرگوش ما مد نظر نویسنده بوده که واقعاً آآ. اگر هم که رمکان خودش خرگوش دارد که این حُسن هم نامی را به خرگوش رمکان تسلیت عرض می نماییم. شنیده اید خواننده می گه"رو در و دیوار این شهر همش از تو یادگاره" این بیت بر می گرده به همین چهرۀ فرهنگی. چرا؟ چون رو در مسجد منور هم به صورت کنده کاری عمیق و با استفاده از تجهیزات مدرن حکاکی، حک کرده اند: کور خرگوش. کور معاون. حالا آن اولی هیچ. بگیم حقشه (که مسلماً نیست). یعنه به معاون بنده خدای پیرمرد هم رحم نکرده اند. بیچاره دوران معاونی اش قرن هاست به سر هُندی ولی کینۀ شاگردان مدرسۀ 17 شهریور همچنان به قوت خود باقی است. چرا رو در مسجد؟ این همه جا. مردم وقت ورود به مسجد دعا می خوانند ملت موقع ورود به مسجد منور این کلمات را ناخواسته می بینند و مرور می کنند. جالبتر اینجاست که یه جا که نوشته اند خرگوش فلان کار کرد، زیرش اسم یه جوانی را هم نوشته اند؛ "ناحص". تا مثلاً طرف را نویسندۀ آن فوش جلوه داده، گرفتارش کنند. بابا کی این چیزا براش مهمه. همین خرگوش. بس که مشغله و گرفتاری داره اصلاً رو دیوار با رنگ فشاری که هیچ، پلاکارد بزن به هر اندازه که عشقت کشید، پارچه بزن رو درِ خانه اش. اگه ببینه، براش مهم هم نیست. با خود میگه بذار چولنگ ها هر چه می نویسند بنویسند. ضمناً از آنجایی که چهرۀ فرهنگی فوق الذکر، به هر حال دارد برای جامعه زحمت می کشد، به خیلی ها زبان یاد داده، شغلش شغل انبیاست، حتی اگر سخت گیرانه ترین برخوردها را با کسی داشته باشد، هیچ کس به هیچ عنوان حق بد و بیراه گفتن به او را ندارد. چرپتک های ما داغند، جوونند، نمی فهمند. عقلشان که کامل شد دوان دوان به سراغش می روند و دستش را هم می بوسند. چون همین سخت گیری ها، نعمتی است برای جامعه. هر که مخالفه بره ده سال دیگه بیاد تا بفهمه. در همین راستا یه روز یه گنوخ سرک رو دیواری برا علی جان از  مدیران سخت گیر هلر، چند تا کلمۀ سرشار از لطف و محبت نوشته و زیرش یادآوری کرده: یادگاری از طرف ...؛ اسم و فامیلش. یا یارو خُله یا که دیگه ترس نداره بگیرند چوب تو یه جاییش کنند.

در موردی دیگر یه روزی تنگ غروب آسمون متوجه شدیم دیوار دبیرستان دخترانه را تزیین کرده اند. دیوار آنجا که فابریکش سفید رنگ بود، ابتدا با نوشته شدن چند پیام معرفتی- اسلامی از سفیدی در آمد. چندین سال به همان صورت باقی بود تا اینکه چند ماه قبل یه چند تا پیام فوق العاده افتضاح و مزخف روی آن به نگارش در آورده اند. پیام ها مورد دار تشخیص داده شده و همان روز با رنگ فشاری آن چنان رنگی روی مطلب کشیده اند که دیوار از شکل دیوار بودن خودش به کل در آمده و کلاً رنگی شده رفته. ما تیز بین هایِ باهوش و با استعداد، با موشکافی و تحقیق و تفحّص در آن نوشته های خط زده شده، متوجه شدیم متن پیام مذبور چنین بوده است: "خواهشاً سبیل های خود را بزنید که رنگ عموهایتان آورده اید"

ببین پدرسوخته ها از چه فاصلۀ اندکی صورت دختران بیچاره را دید زده اند که سبیل های آنها را هم در آن گیر و دار تشخیص داده اند. ماشاالله قدرت دید. نه که وا دوربین نگاهشان کرده اند. نه که تلسکوب دارند و سبیل دخترای محجوب دبیرستانی را رصد کرده اند. واقعاً که با این اداهای بی شرمانه آبروی همۀ ما را برده اند زیر سوال. نکنید آقایون، نکنید. خواهر خودتان، دختر خاله ای، دختر عمویی، همسایه ای به هر حال یه آشنایی بین آن دبیرستانی ها پیدا می شه. به حرمت آنها، به احترام نجابتشان دست از این پدر سوخته کاری ها بردارید. یه کم شعور داشته باشید بی زحمت. جای اینکه برید رو در و دیوارها بنویسید:

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید/ قفسم برده به دبیرستان دخترانه و دلم شاد کنید،

برید دو تا کار خیر بکنید که همین فردا پس فردا که ایشاالله سِکَت مرگ شدید صاف نری پیش فرعون.

یه جا روی یه دیواری از دیوارها درج کرده بودند ..ون مفت! و کنارش شماره گوشی یکی از جوانان غیور هلر را نوشته بودند. شده عادت. ملت با یکی دعوایشان می شود به قصد رو کم کنی و مشت محکم بر دهان استکبار، شماره اش را گیر آورده و از این حربه های بی شرمانه بهره برداری های نا مشروع می کنند. خود بنده خدا، جوانِ غیور هلر می گفت: خودم هم شک کرده بودم. گوشیم دقیقه ای دو سه بار زنگ می خورد. تک می زدند. پیام می دادند. قرار می گذاشتند شب، آن هم کیا؟ موزن. حتی یکی بود پیام داد پول هم بهت میدم. چرا مفتی؟ الان کسی فوش هم مفت به کسی نمی ده چه برسد به ... . تازه یکی آدرس داد بیا فلان جا شربت آبلیمو هم هست! تا آخرش آن نوشته ها را روی در و دیوار دیدم و متوجه ماجرا شدم.

جایتان خالی توی یک مکان فرهنگی و عمومی ناشناس، جایی باکلاس با جوّی فوق العاده مذهبی، جایی که با شنیدن نام آن مو بر اندام آدم سیخ می شود، که خدا شاهده آنجا مکتب خانه مسجد کوچک نبود، اطلاعیه ای را روی یه برگه زده بودند به این شرح: لطفاً سکوت کنید. جوانان جویای نام هلر با خودکار بین لطفاً و سکوت یک عدد " در " کوچک و قشنگ نوشته بودند و بساط انبساط خاطر مراجعین محترم را فراهم نموده بودند.

آیا از درس عربی خوشتان می آید؟ فکر نکنم کسی نه به عربی و نه به سایر درسها هیچ نوع علاقه ای داشته باشد. علاقه که چه عرض کنم هر جا می ری دبیران و معلمانند که هم خودشان هم اعضای خانواده و والدینشان هم عمه و بقیه کس و کارهایشان مورد لطف و مرحمت والای کلامی عموم ملت ستمدیدۀ دردمندِ دانش آموز قرار گرفته اند. با این حال گاه ممکن است برخلاف میل باطنی، عاشق چهار آتیشۀ درس شیرین عربی هم بشوید. چرا و چگونه؟ بیا. موقع صرف کردن فعل " کان" . مگه کان چشه؟ چش نیست. بیا این هم صرفشه که تمام جوانان غیور و مؤمن ما آن را به بهترین وجه ممکن فوت آبند و روی در و دیوارها برای مرور درس شیرین عربی نوشته اند: یَکونُ. یَکونان. یَکونون. تکون. تکونان. یَکُن. تکون. تکونان. تکونون. تکونین. تکونان. تکُن. اکون. نَکون.  اینم صرف امری این فعل جالب. کُن. کونا. کونوا. کونی. کونا. کنّ.

یعنی شما مخاطبان عزیز می توانید هر جا که دیدید و هر جا که عشقتان کشید، بنویسید ..ونی. کسی حق نداره گیر بده. هر که هم گیر داد با اعتماد به نفس بالا بگید من که فوش نداده ام. من فعل امر صیغۀ مفرد مخاطب فعل کان را صرف کرده ام بابا.

خَسِرالدنیا والآخرة 

این آرم بالایی کار کیه؟ بابای دیوارهای هلر را در آورده. عقدۀ شهرت چه که نمی کنه با ملت. او را معرفی کرده، جایزه بگیرید.

 


تعداد بازدید از این مطلب: 855
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6


مطالب مرتبط با این پست

سلام. خوش آمدید. نظرات شما موجب دلگرمی ماست. سپاس.


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود